ما همیشه با عشق فریب می خوریم، زخمی می شویم و گاهی غم بر وجودمان چیره می شود، اما باز هم عشق می ورزیم؛ و زمانی که با مرگ دست و پنجه نرم می کنیم، به گذشته نگاه می کنیم و به خودمان می گوییم: من بارها زجر کشیدم؛ گاهی اشتباه کردم، اما همیشه عشق ورزیدم.
آنها مثل سگ میدویدند؛ به یکدیگر غذا می دادند؛ با هم مست میشدن، باهم هشیار میشدند، باهم دعوا میکردند، یکدیگر را تنها میگذاشتند، از همدیگر خسته میشدند، یکدیگر را لوس میکردند، خودشان را برای هم لوس میکردند، از هم متنفرمیشدند، از هم فاصله می گرفتند، از نو شروع میکردند، یکدیگر را ناامید میکردند، تحسین میکردند، هم را ازنو میشناختند، تمام راه به هم کمک میکردند و بویژه یاد گرفتند که در همه حال سرشان را بالا نگه دارند. آن ها زندگی میکردند.
خلاصهی داستان:
رمان «بیلی» اثر آنا گاوالدا به عنوان پرفروش ترین در فرانسه، به روایت داستان دو جوان، به نام های بیلی و فرنک می پردازد؛ که در گردنه ای در کوه های ساون گیر کرده اند. یک یادآوری استادانه از عصر حاضر در پاریس و داستان تکان دهنده دوستی.
با تاریکی هوا، بیلی داستان هایی درباره زندگی خودشان تعریف می کند تا خودش و فرنک را آرام کند. به صورت متناوب داستان به بیان خاطرات کودکی دو شخصیت و معضلاتشان می پردازد.
آنها هر دو زخمی هستند فرنک بیشتر و بیلی کمتر مجروح شده است. فرنک به نظر میرسد از شدت جراحات هوشیاری خود را رفته رفته از دست میدهد و با فرا رسیدن شب در نهایت بی هوش میشود. بیلی سعی میکند که با مرور خاطرات، خود را در کنار او آرام و بیدار نگه دارد تا با سرزدن سپیده به دنبال کمک برود.
بیلی دختری از یک خانوادهی کولی است که همراه پدر نامتعادل و متوهم و نامادری دائم الخمرش زندگی میکند. او در دورهی دبیرستان با فرنک آشنا میشود که او نیز با پدر و مادری نامتعادل زندگی میکند. آنها در حومهی پاریس زندگی میکنند. اما آنها مانند پدر و مادر و اطرافیان خود نیستند و سعی میکنند خود را از این ورطه نجات دهند و زندگی متفاوتی را خلق کنند. پاریس رویای آنها است. اما به نظر میرسد که این راه برای آنان در این محیط به این سادگی نیست.
سرزمینی که مردمانش مشروب میخورند، زیادی سیگار میکشند، سرنوشت شان را به دست قرعه کشیها میسپارند و فقرِ خود را برای خانوادهها و حیواناتشان به جای میگذارند. دنیایی که در آن همه به یک روش خودکشی میکنند: آهسته خودسوزی میکنند و ضعیف ترینها را پاسوز خود میکنند.
عکس و متن: @smaeslami