فکر این که بخواهی دارایی هایت را به رخ بالا دستانت بکشی از سرت بیرون کن. آن ها در هر حال از بالا به تو نگاه خواهند کرد؛ و فکر این که بخواهی دارایی هایت را به رخ زیر دستانت بکشی را هم از سرت بیرون کن. آن ها تنها به تو حسادت خواهند کرد.تنها یک قلب باز و مهربان می تواند برایت جایگاهی در دل همه باز کند.
بخشی از مشکل این است که همه یک جورهایی عجله دارند. مردم معنای زندگی شان را درنیافته اند بنابراین دائما به دنبال آن میدوند. آن ها به ماشین بعدی، به خانه بعدی و کار بعدی فکر میکنند. بعد متوجه می شوند که این چیزها هم خالی و بی معنی است و باز هم میدوند و میدوند.
مردم تنها زمانی پست و بد می شوند که احساس خطر کنند و این همان کاری است که فرهنگ ما میکند. این همان کاری است که اقتصاد ما میکند. در اقتصاد ما، حتی مردمی که سرِکار میروند هم احساس خطر میکنند چون نگران از دست دادن شغلشان هستند ، و زمانی که احساس خطر کنی، تنها به فکر خودت خواهی بود. پول برایت مثل خدا میشود. تمام این ها بخشی از فرهنگ ماست.
زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.