بیلی

تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هر چه قدر دست و پا بزنی باز هم از روی تپه های کثیفش لیز می خوری و به جای اولت باز میگردی اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد و آن هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است.

آنا گاوالدا یکی از معدود نویسنده هایی که درد عمیق و شفافی نسبت به عشق داره و اون هم نه یک عشق معمولی بلکه عشق های قرن ۲۱ امی. چون باید قبول کنیم که این روزها تعریف عشق و کلا دوست داشتن تفاوت زیادی با قدیم داره.

به نظرم شاید هیچ کس به اندازه ی گاوالدا تا به حال نتونسته درک عمیق و پخته رو از احساسات یک انسان بیان کنه و بنویسه طوری که هر کسی که با خوندن هر جمله از هر کتابش یهو برگرده به خودش بگه “این دقیقا احساسی بود که من داشتم ولی هیچ وقت نتونستم بیانش کنم”

درواقع اولین لغتی که بعد از خوندن آثار گاوالدا به ذهن خواننده میرسه “هم ذات پنداریه”

و بیلی یکی دیگه از کتاباهای گاولداست که با داستانی ساده تعاریف عمیقی رو به خواننده منتقل میکنه. بیلی در حقیقت اسم یک دختره که گذشته ی خیلی سختی رو پشت سر گذاشته و داستان از جایی شروع میشه که با دوستش فرانک در جایی در ساون گرفتار میشن و زمانی که فرانک زخمی و بیهوش یک جایی افتاده بیلی برای آروم شه شروع میکنه به تعریف کردن داستان خودش و فرانک.

شاید پیام کلی ای کتاب این باشه که عشق نجات دهنده اس و با عشق میتونیم از دل سیاهی ها راهمون رو به یک آینده ی روشن باز کنیم.

عکس و متن از @paragraph.khoob

فهرست