فاطمه قربانپور
آتشهای کوچک سلست انجی مترجم: فاطمه قربانپور خانم ریچاردسون روی چمن کنار خیابان ایستاده بود و یقهٔ لباس خواب آبی کمرنگش را محکم گرفته بود. بااینکه تقریباً از ظهر گذشته بود وقتی آژیرهای دود به صدا در آمدند او هنوز خواب بود. دیر به رختخواب رفته بود وعمداً تا دیر وقت خوابیده بود، به خودش...