تشویش منزلت
آلن دوباتن
مترجم: فاطمه قربانپور
فرضیههای متدوالی دربارهی اینکه چه انگیزههایی باعث میشود خواستار جایگاه اجتماعی رفیعی باشیم وجود دارد؛ ازجمله ثروت اندوزی، شهرت طلبی و نفوذ طلبی.
به جای اینها خلاصه کردن آنچه به دنبالش هستیم در لغتی که به ندرت در فلسفهی سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد دقیقتر خواهد بود: عشق. زمانیکه خوراک و مسکن تامین باشند انگیزهی اصلی پنهان در تمایل به کسب جایگاه اجتماعی والا خیلی به منافعی که میتوانیم به دست آوریم یا قدرتی که میتوانیم اعمال کنیم نسبت داده نمیشود بلکه به میزان عشقی که در نتیجهی جایگاه اجتماعی رفیع دریافت خواهیم کرد، برمیگردد. پول، شهرت و نفوذ بیشتر به عنوان نشانههایی از عشق و وسیلهای برای عشقورزی ارزیابی میشوند تا اینکه به خودی خود یک هدف باشند.
چطور واژهای که معمولاً فقط دربارهی آنچه از والدین یا شریک عشقی خود میطلبیم استفاده میشود میتواند به خواستهی ما از دنیا اطلاق شود؟ شاید بتوان عشق را در معنای خانوادگی اش در اشکال مادی و جنسی، نوعی احترام و حساسیت یک شخص به حضور شخصی دیگر تعریف کرد. وقتی مورد محبت قرار میگیریم احساس مهم بودن میکنیم. حضورمان مورد توجه قرار میگیرد، شناسنامه میگیریم، عقایدمان پذیرفته میشود، احساساتمان مورد التفات قرار میگیرد وبه نیازهایمان توجه میشود. و در سایهی چنین توجهی رشد میکنیم. میان شکل عاشقانه و منزلتی عشق تفاوتهایی وجود دارد- مورد دوم هیچگونه بُعد جنسی ندارد، نمیتواند به ازدواج ختم شود، طرفین آن انگیزههای فرعی دارند- و با این حال افراد محبوب در حوزهی منزلت هم همانند معشوقههای یک رابطهی عاشقانه از امنیت در پناه نگاه رئوف دیگران برخوردار خواهند بود.
نام بردن از افرادی که جایگاه مهمی در جامعه دارند به عنوان “آدم حسابی” و کسانی که در مقابلشان هستند به عنوان “هیچکاره” کاملاً رایج است- اینها اصطلاحاتی مهمل هستند، چراکه همهی ما ضرورتاً افرادی دارای هویت و حقوق یکسان برای زندگی هستیم. اما چنین کلماتی نشاندهندهی تغییر کیفیت رفتار با گروههای مختلف میباشند. کسانی که جایگاهی ندارند نامرئی میمانند، با خشونت با آنها رفتار میشود، عقاید شان پایمال شده و هویتشان نادیده گرفته میشود.
تعداد صفحات : ۲۵۲ صفحه
شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۸۳۹۲-۵۵-۲