مزرعه حیوانات
جرج اورول
آقای جونز مالک مزرعهی مانر آخر شب در مرغدانیها را بسته بود، ولی آنقدر نوشیده بود که یادش رفت در آغلها را پایین بکشد. با فانوسی در دستش که حلقهی نوری روی زمین انداخته بود تلو تلو میخورد و دور مزرعه گشت میزد… . (بخشی از متن کتاب)